تقـدیــر را بهانــه کرده انــد
برای نرســیدن تـــو به مـــن؛
باور کـن هیـچ مانعــی نیست؛
به گمانم هنگــام نگـــارش تقدیرمـــان،
خــدا عطسـه کــرده...!
همیــن...
به صبـــر که اعتقـــاد داری...؟!...*
تقـدیــر را بهانــه کرده انــد
برای نرســیدن تـــو به مـــن؛
باور کـن هیـچ مانعــی نیست؛
به گمانم هنگــام نگـــارش تقدیرمـــان،
خــدا عطسـه کــرده...!
همیــن...
به صبـــر که اعتقـــاد داری...؟!...*